قسمتی از کتاب عشق سالهای وبا اثر گابریل گارسیا مارکز
شش ماه بعد از اولین دیدارشان ، سرانجام خودشان را در یك كابین در یكی از كشتیهای رودخانه ای تازه رنگ شده یافتند. بعدازظهر زیبایی بود . المپیا زوله تا تازه عشقبازی لذتبخش یك كبوترباز وحشت زده را تجربه كرده بود و در نتیجه ترجیح داد تا چندساعت دیگر همچنان به روی رختخواب و لخت بماند و آرام آرام از آن لحظات لذت برد.كابین برای انجام تعمیرات و رنگ آمیزی خالی شده بود، از سوی دیگر بوی رنگ و تینر هم به آن افزوده شده بود، ولی آن دو ، در آن بعد از ظهر غرق در لذت بودند و نابه سامانی و بوی تند آنجا را حس نمی كردند.
خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.منشی با بی حوصلگی گفت: ایشان امروز گرفتارند.
خانم جواب داد:مامنتظرخواهیم شد.منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت.
معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند .
در کیسهی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود.
معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این «باور» که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آنروز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند. اما طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی از آنها را حل و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آندو را به عنوان دو نمونه ازمسایل غیر قابل حل ریاضی داده بود.
داخل تنگ بلورین ماهی قرمز کوچولو قرار داشت و مدام دهان خود را باز و بسته می کرد ابتدا تصور کردم که تنها در حال اکسیژن گیری است و نگاه ملتمسانه او چیز دیگری می گفت " در مورد ماهی قرمز بگو تا بحال خیلی ها از تو خواستند حتی روزنامه نگارها، پس در مورد ماهی قرمز کوچولو بنویس و اسم آن را بگذار ناگفته ها در مورد ماهی قرمز کوچولو"
سال خرگوش است امسال برای اینکه این سال با نگهداری این جانور همسو باشد.
نکاتی را در مورد نگهداری این جانور زیبا در منزل برایتان میگویم امید که برایتان مفید باشد.